مرسی از پسرم و باباش
سلااااام عشق مامان...خوبی پسر شیطون من
گلکم تو دل مامان فوتبال بازی میکنی یا گرگم به هوا؟چه خبره اون تو که اروم و قرار نداری خوشکل...
مامان یه خبر خوب و باحال برات دارم...میدونی که از اونجایی که مامانی رشته ی دبیرستانم انسانی و رشته ی دانشگاه دوران لیسانسم زبان بود...هییییییییچی از آمار نمیدونستم و بلد نبودم...
تا اینکه این ترم فوق درس آمار داشتیم و مامان همچنان هییییییچی بلد نبودم...یه هفته مونده بود به امتحان بابایی شروع کرد به کار کردن با من حسااااابی آمار رو به من درس داد...روزی 5 یا 6 ساعت دو تایی(البته 3 تایی خخخخخخ)درس میخوندیم...البته منم خوب میفهمیدم و سریع یاد میگرفت که بابایی میگفت چون پسرم تو دلت هست هوش زیاد پسرم روی تو تاثیر گذاشته و تو سریع یاد میگیری...
البته شما هم همیشه ابراز وجود میکردی قربونت برم...انقدر تکون میخوردی و میچرخیدی که نگو...نمیدونم میخواستی بگی منم یاد گرفتم یا اینکه بگی بسه بابا سرم درد گرفت...
خلاصه تو و بابایی خیلی خیلی خیلی خیلی به من کمک کردید...روز امتحان هم 3تایی رفتیم دانشگاه و کل جلسه امتحان شما پا میکوبیدی به دنده ی راست مامانی انگار میگفتی اره اره درسته من میدونم...قربونت برم نانازم به دنیا نیومده با انگلیسی و آمارو... اشنا شدی نفسم
تا اینکه دیروز نمرمون رو زدن تو سایت و مامانی شششششدددددددممممممممم 5/18
هوووووووووووورررررررررررراااااااااااااااااااااااا برای مامان دست بزنیییییید....
همش رو مدیون تو و بابایی هستم نفسم هر دوتون رو حساااااااااابی مااااااااچ میکنم.جفتتون رو خیلی خیلی خیلی خیلی دوست دارم