عشقم اومدی
عزیز دل مامانی بلاخره اومدی..... عزیزم ما این ماه اصلا امیدی نداشتیم.بخاطر همین خیلی بی خیال بودیم البته بیشتر بابایی.من خیلی استرس داشتم عزیزم بلاخره روز موعد پری شد و پری نیومد.خدای من این یعنی ممکن بود تو اومده باشی. همون شب برامون مهمون ناخونده اومد.مامان خیلی عصبانی شد. اخه نگران تو بودم...ولی خاله رویا و عمو سیروس اومدن و با بابایی کمک کردن تا زیاد به تو فشار نیاد. وقتی 4 روز گذشت بابایی کم کم گیر دادنش شروع شد همش میگفت بی بی چک بذلر ولی من میترسیدم اخه خلاصههههه به اصرار بابایی و خاله هما و الی و یلدا و تارا....ساعت 8 شب بی بی چک گذاشتم. خاله هات همه تو کلوپ منتظر بودن تا من با خبر اومدن تو برگردم...... هم من هم بابا...
نویسنده :
آریسا
12:01