امید زندگی مامان و بابا

اولین برف

1392/11/11 19:38
نویسنده : آریسا
624 بازدید
اشتراک گذاری

سلام من آرسام هستم....

 

 

دیشب خونه ی پدر جونم بودم...صبح که از خواب

 

 

بیدار شدم دیدم همه خوشحالن و میگن برف اومده

 

 

برف اومده...

 

برف چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

 

ای بابا چرا اینجوریه؟من که نمیتونم چشمم رو باز

 کنم

 

 

 

مامان این برف خوردنی هم هست؟

 

 

بمونید دست بزنم ببینم چجوریهههه؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

 

چه باحااااااااله برف

 

 

مامان و بابا گفتن بریم کناره دریا......من

گشنمههههههههههههههههههههه

 

 

به یه نتیجه ای رسیدم....شیر تو برف خوشمزه

ترههههههههه

 

 

همه اومده بودن برف باااااااااااازی.....چه شلوغه

 

 

خب منم ببریییید بیرون دیگهههههههههه

 

 

راستی کلاه منو دید؟؟؟؟؟؟ مامان جونم برام

بافته.....

 

 

دریا چه عصبانی هستشاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

 

 

 

خووووشم اومد از این برف خووووووبه

 

 

یه چیزی بود بقیه درست میکردن میگفت آدم

برفیه...خیلی سعی کردم درست کنم...نشد که

 نشد

 

 

دستم یخ میکرد

 

 

ولی باز تلاش کردم....

 

 

از اونجایی که مامان و بابام سردشون بود من رو

آوردن تو ماشین...هی میگن بخواااب بابا من میخوام

 ببیییییینم بیرون روووووووو

 

آهاااااااااان اینجوری خوبه

 

دیگه خسته شدم بریم خونه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله جون
13 بهمن 92 16:30
الهی خاله قربونت بشه دلم داره پر پر میزنه ببوسمت ایشالا همیشه شاد باشی و بخندی